Sahar Homaii
لایف کوچ | کوچ خودشناسی عمقی | دانشآموخته مکتب یونگ
به سوی درک اندیشههایتان بروید

یک فکر، بی زیان است، مگر آنکه باورش کرده باشیم. این نه افکار ما، بلکه وابستگی ما به آنهاست که باعث رنج و درد میگردد. وابستگی به یک پندار، یعنی درستی یک عقیده را بدون بررسی آن باور کنیم. یک باور عبارت است از پنداری که ما – غالبا سالهاست – به آن وابسته شدهایم. بیشتر مردم هنگام معرفی خود، به افکارشان رجوع میکنند و افکارشان به آنها میگوید چه کسی هستند. روزی متوجه شدم که من تنفس نمیکنم بلکه من تنفس میشوم، آن گاه با شگفتی پی بردم که من اندیشه نمیکنم ،بلکه، در واقع من اندیشیده میشوم و اندیشیدن را نباید ارادی تلقی کنم و به خودم بگیرم.
هیچ وقت شده از خواب بیدار بشوید و به خودتان بگویید: امروز نمیخواهم به هیچی فکر کنم؟ دیگر دیر شده است، همین حالا داری فکر میکنی! افکار همینطور پدیدار میگردند. آنها از هیچ میآیند و به هیچ باز میگردند، مثل ابرها که در آسمان خالی حرکت میکنند. آنها میآیند که گذر کنند نه آنکه بمانند. سرشت حرکت ابرها با اقامت در یک نقطه سازگار نیست. هیچ آزار و اذیتی در افکار نیست مگر آنکه به آنها وابسته شویم و آنها را حقیقی فرض کنیم.
هیچکس تا به حال نتوانسته اندیشیدن خود را کنترل کند، هر چند که برخلافش ادعا بسیار است. من افکارم را نمیتارانم بلکه دوستانه با آنها دیدار میکنم، آنگاه آنها میروند و من را رها میکنند.
افکار همچون نسیمی در میان برگ درختان، یا بارش چکه های باران پدیدار میشوند. آیا شما با قطرات باران بحث و جدل میکنید؟ چکههای باران شخصی نیستند و افکار نیز همین گونهاند. اگر یک بار مفهومی دردناک، با فهم و درک ملاقات شود، بار دیگر که سر برآورد شاید برایتان جالب هم باشد. آنچه در گذشته کابوس بود، حالا فقط جلب توجه میکند. بار بعدی که با آن روبرو شوید شاید آن را خنده دار هم ببینید و بار دیگر، حتی توجهتان را هم جلب نخواهد کرد.
برگرفته از کتاب دوستدار هر آنچه هست
نویسنده: بایرون کیتی